ناز ابرویتان کـــه با اخمش ، می کنـد با نگــاه من بازیاخم، یعنی که عاشقی امّا ...ظاهراً دلخوریّ و ناراضیمثل هر پنجشنبه آمده ام تا به خواجه تفألی بزنمنیمکت هــای حافظیه مرا ، میبَرَد تا خیال پردازی:صورتت روی شانه ام انگار، حسّ سرلشگری به من دادهماه ، جای ستاره می بندد ، شانه های ِ لباس ِ سربازیگرچه سرباز ساده ای هستم، با تو اسکندرم، نمی بینی؟!!حکـم کن تا دوباره در تاریـــخ ، تخت جمشید را براندازیدست روی سرم بکش بانـــو!! ...نمره ی دو به من نمـی آید!!!باز در گوش من بخوان: "یک روز قول دادی که مرد میسازی"!حوضِ ماهی سعدیه این بار ، قدر یک سکّه کوچکم کردهتا تـــو برگردی و مرا از پشت ، توی عکس خودت بیندازیخواجه!!! شاخه نبات یعنی این، امتحان کن ببین چه شیرین است!!طعــم ِ لب هــای ِ دختـری بعد از صرفِ فالــوده های ِ شیــرازی#رنگ پیراهن ِ مرا در باد ... قدّ و بالای سبزتان می بُردراست قامت بمانی ای شیراز!!! تا به این سرو ناز مینازی, ...ادامه مطلب