ای کـه اخمت به دلــم ریخت غم عالم را خنده ات می بَرَد از سینه دو عالم غم رابرق لب های ِ تو یادآور ِ شاتوت و شراب چشمه ی اشک ِتو بی قدر کند زمزم راگاه از آن غنچه فقط زخم زبان می ریزی گاه با بوسه شفابخش کنـی مرهم رابسته ای غنچه ی سرخی به شب گیسویتکــرده ای بـــاز رهـــا خرمــن ابــریشم را"نرگست عربده جوی و لبت افسوس کنان"با همین هاست کــه دیوانـــه کنـــی آدم را, ...ادامه مطلب
میرسی اخم میکنی که چرا باز بوی سپند میآیدچه کنم؟با وجود اینهمه چشم به وجودت گزند میآیدبه جنون میکشد سر و کارم؛ کوچه از جیک جیک لبریز استمــیرسی و زبـــان گنجشکان با ورود تـــو بند مــــیآیدمیرسی مثل سرو در رفتار ،چشمها خیره میشوند؛ انگارکــــه بـه جنگ قبیلــــهی قاجــــــار لطفعلـــی خان زند میآیدمی رسی و هوای فروردین جای باران گلاب میبارداز هوای گرفتهی اسفند ، برف نــه ؛ حبّه قند میآیدباز زیبایی جهان کم شد،باز تقصیر توست میبخشیبارها گفتهاند اهل نظـر بــــه تــــو مــــوی بلند می آیددستهای تو را که میگیرم بازهم دست میکشی از منبـــر لب پاسبــان و دستـفروش باز هــم نیشخند مــیآیداحتمالاً دوبـاره شاعرکــی آمده شهــــر مــــا غــــزل خواندهکه به چشمت یکی دوماهی هست شعر من ناپسند میآید , ...ادامه مطلب
ناز ابرویتان کـــه با اخمش ، می کنـد با نگــاه من بازیاخم، یعنی که عاشقی امّا ...ظاهراً دلخوریّ و ناراضیمثل هر پنجشنبه آمده ام تا به خواجه تفألی بزنمنیمکت هــای حافظیه مرا ، میبَرَد تا خیال پردازی:صورتت روی شانه ام انگار، حسّ سرلشگری به من دادهماه ، جای ستاره می بندد ، شانه های ِ لباس ِ سربازیگرچه سرباز ساده ای هستم، با تو اسکندرم، نمی بینی؟!!حکـم کن تا دوباره در تاریـــخ ، تخت جمشید را براندازیدست روی سرم بکش بانـــو!! ...نمره ی دو به من نمـی آید!!!باز در گوش من بخوان: "یک روز قول دادی که مرد میسازی"!حوضِ ماهی سعدیه این بار ، قدر یک سکّه کوچکم کردهتا تـــو برگردی و مرا از پشت ، توی عکس خودت بیندازیخواجه!!! شاخه نبات یعنی این، امتحان کن ببین چه شیرین است!!طعــم ِ لب هــای ِ دختـری بعد از صرفِ فالــوده های ِ شیــرازی#رنگ پیراهن ِ مرا در باد ... قدّ و بالای سبزتان می بُردراست قامت بمانی ای شیراز!!! تا به این سرو ناز مینازی, ...ادامه مطلب