جدول زیر میزان تفاوت هزینه ارسال sms با استفاده از شبکه مخابراتی در مقایسه با نرم افزار واتس اپ را نشان می دهد . , ...ادامه مطلب
هنوز این سوال باقی میماند که چرا یک ازدواج معمولی برای یک مرد معمولی سلامتبخشتر از یک زن معمولی است.دکتر تیموتی جی لوینک استادیار بخش بومشناسی انسانی در دانشگاه تگزاس به این مسئله پرداخته است.او میگوید: "مردان همسرانشان را به عنوان حمایتکننده اصلیشان در نظر میگیرند، کسی که همیشه میتواند با او درباره مشکلاتشان صحبت کنند. اما زنان شبکه حمایتی بزرگتری دارند. آنها میتوانند از سایر روابط برای کسب حمایت عاطفی استفاده کنند. به این ترتیب حمایتی که زنان با ازدواج در سطح روانی- اجتماعی به دست می آورند، به اندازه حمایتی که مردان کسب میکنند، نیست."دکتر دبورا بل روانشناس از دانشگاه بوستون هم این نظر را تایید میکند. دکتر بل بیش از 20 سال است که اثرات سلامتبخش روابط عاطفی را بررسی میکند. او نیز دریافته است که تنها زنان با ازدواجهای شاد از از لحاظ بهبود سلامتی ازدواج سود میبرند، اما مردان متاهل چهازدواجشان رضایتبخش باشد و چه نه، از لحاظ بهبود سلامتی از آن نفع میبرند!اما چرا این اینگونه است؟ به گفته دکتر بل یک دلیل آن است که ظاهرا زنان به جنبههای منفی روابطشان حساستر از مردان هستند. دلیل دیگر این است که زنان حمایت بهتری نسبت به مردان از همسرشان انجام میدهند.دکتر بل میگوید:"نکته جالبتوجه این است که مردان عمدتا حمایت عاطفی را از همسرشان دریافت میکنند. اما زنان متخصص فراهمآوردن حمایت عاطفی برای خودشان هستند. اجتماعی شدن زنان و موقعیت اجتماعی غیرمسلط آنها به زنان آموخته است به نیازهای دیگران توجه کنند- و بیشتر از مردان اعتقاد دارند که باید نیازهای دیگران برآورده شود. زنان اغلب زندگیشان برای فراهم آوردن حمایت از دیگران صرف میکنند."این امر به معنای آن نیست که مردانی همسرانی حمایتکننده نیستند یا نمیتوانند باشند. شکی نیست که آنها هم میتواند اینگونه باشند و زنان هم ممکن است همسرانی بد باشند. اما به طور میانگین زنان به عنوان همسر گرایش دارند، که نقش حمایتی را ایفا کنند. یک مرد معمولی حمایت بیشتری از همسرش کسب میکند تا یک زن معمولی از همسرش.شواهد در این مورد از بررسی در مورد چگونگی روابط زنان و مردان به دست آمده است. دکتر بل میگوید مردان "و زنان" هنگامی وقتشان را با دیگر, ...ادامه مطلب
نه،قطعا جوابش نهه بگذریم...تنها بودم گفتم یه چیزی اینجا بنویسم،اولش خواستم کلاسی برای خودم گذاشته باشم و به فرنگی چیزی اینجا بنویسم بعد دیدم مخاطب داخلی و بومی شروع کردم به نوشتن.خسته بودم و البته گرسنه،رفتم یه نوشیدنی با یه تی تاپ خریدم خوردم قبلش مشغول مشغولیات دانشگاهی بودم و داشتم گزارش چهارشنبه رو آماده میکردم.در ضمن،اگر از احوالات ما نیز خواسته باشید خدا شکر و گوش شیطون کر بدک نیستیم!!داشتم میگفتم،مشغول مشغولیات دانشگاهی بودیم که ناگهان وبلاگ و نوشتن در اینجا به ذهنمان زد.اول گفتم بروم یه آبمیو و یه چیزی بزنم به بدن بعد بیاییم و اینجا این چهار سطر را مسطور کنم!القصه...وسط این سطوریت چند باری مزاحمتی ایجاد شد و تنهایی ارزشمندمان اینجا بهم خورد،البته،یکی از آنها خوب بود و پسندیدیم.یاد خاطره ای افتادیم،یکی از اقوام به ناگه در محل کار سوتی خطابه داشت به یکی از مراجعات تلفنی که شما از کجا مزاحم میشوید...نمیدانیم شخص پشت خط به چه نقشی منقوش شد ولی خویش خود را میدانم که همان هنگام کارتش سره جاییش میرود و میفهمد گلی به آب داده است...همکاران تا مدتها این را مایه شادی جمعشان میکنند بازم هم بگذزیم...البته،من دیگر وقتی ندارم و باید مجددا به سراغ مشغولیات قبلی خود بروم...بله،این بود بخشی از سفرنامه بنده در اینجا!میدانم الان در دلتان میگوید ایشان هم از دست رفت و پریشان حال شد!بله،آدمی است و هر از چند گاهی در خاکی مغلت شدن!امروز هم نوبت ما بوده علی الظاهر!لحظه ای است،میگذرت انشالله , ...ادامه مطلب