سپندم ميكشد آهي شكن پيراي مجمرها تماشا دارد امشب برگ ريز ماه و اخترها به يك پيمانه گشتم ضامن بيهوشي عالم چو بوي نافه خوابم ميدواند ريشه در سرها به رنگ غنچهام، جز بوي او در دل نميگنجد بود اين خانه را از تنگي خود قفل بر درها تجرد مشربم، پرواز من رنگ دگر دارد چو گل يكساله ره طي ميكنم از ريزش پرها نميدانم كجايي؟ اي همه جا گلشن نازت! چو بوي گل هوايي شد ز شوقت مغز در سرها رسد تا بر سر كوي تو، قاصد پير ميگردد سفيد از دوري اين راه شد، بال كبوترها , ...ادامه مطلب
ناز ابرویتان کـــه با اخمش ، می کنـد با نگــاه من بازیاخم، یعنی که عاشقی امّا ...ظاهراً دلخوریّ و ناراضیمثل هر پنجشنبه آمده ام تا به خواجه تفألی بزنمنیمکت هــای حافظیه مرا ، میبَرَد تا خیال پردازی:صورتت روی شانه ام انگار، حسّ سرلشگری به من دادهماه ، جای ستاره می بندد ، شانه های ِ لباس ِ سربازیگرچه سرباز ساده ای هستم، با تو اسکندرم، نمی بینی؟!!حکـم کن تا دوباره در تاریـــخ ، تخت جمشید را براندازیدست روی سرم بکش بانـــو!! ...نمره ی دو به من نمـی آید!!!باز در گوش من بخوان: "یک روز قول دادی که مرد میسازی"!حوضِ ماهی سعدیه این بار ، قدر یک سکّه کوچکم کردهتا تـــو برگردی و مرا از پشت ، توی عکس خودت بیندازیخواجه!!! شاخه نبات یعنی این، امتحان کن ببین چه شیرین است!!طعــم ِ لب هــای ِ دختـری بعد از صرفِ فالــوده های ِ شیــرازی#رنگ پیراهن ِ مرا در باد ... قدّ و بالای سبزتان می بُردراست قامت بمانی ای شیراز!!! تا به این سرو ناز مینازی, ...ادامه مطلب