ساقه های مهربانی

ساخت وبلاگ
 

چون درختی پیر، یادش ریشه در خونم زده ست

تهمت عشقش رقم بر اشکِ گلگونم زده  ست

 

نقش هر نامی و یادی از ضمیرم رفته  است

تا که نامش نقش بر لبهای محزونم زده ست

 

آنکه یکشب آمد  اینجا هستیم را برد  و رفت

باز امشب با خیال  خود، شبیخونم زده ست

 

ساقه ی سبز وجودم، پُر  ازآبِ شوقِ اوست

گرچه صد زخمِ تبر، بر ریشه افزونم زده ست

rt50...
ما را در سایت rt50 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arash ababa بازدید : 244 تاريخ : يکشنبه 28 مهر 1392 ساعت: 12:58