بدبختی از آسمون میباره

ساخت وبلاگ

اصلا یک درصد هم فکرشو نمیکردم

سجاد هم منو ول کرد

فقط به خاطر خانوادش

میگه رسیدن ما به هم غیر ممکنه پس بهتره که زودتر تموم کنیم

خیلی شوک شدم

غافلگیر شدم

کسی که یه درصدم احتمالش نمیدادم ولم کنه هم ترکم کرد

میگه دوسم داره ولی مجبوره....

ولی من اعتقاد دارم که آدم ایزاد به هرچی بخواد میرسه

مامانمو بگو

چقد سجاد رو دوس داشت

اصن انگار بیشتر از من مامانم داغون شد

چقد بهش عادت کرده بودم


یهو پشتمو خالی کرد

الان خیلی داغونم

با یه کوله بار مشکلات رو دوشم


پروژه=> استادم داده 19 ولی مدیر گروه ببینه کلی ایراد میگیره و کلی سوال میپرسه و میگه این تحقیقه و من قبول ندارم

منم که سوالاشو سر در نمیارم جوابی ندارم بهش بدمو ریده میشه تو نمرم

همین پنجشنبه این هفته

مثل آمپول میمونه، میتررررررررسم


گواهینامه=>امروز رفتم کلاس رانندگی با خانم زحمتکش، 2 جلسه گرفتم، بهم گفت به جز این دو جلسه 3 جلسه دیگه احتیاج داری تا دستت راه بیوفته بری واسه امتحان

اون واسه خودش میگه! سه جلسه دیگه میشه 60 تومن! همین 40 تومنم به زور گرفتم

فک نمیکنم باباهه بده! کاش حداقل مشکل از لحاظ مالی نداشتم:((


مدرک کاردانی=> هنوز انتخاب واحد نکردم، فائزه میگه حذف و اضافه بر میداریم، ولی نگاه کردم دیدم اصلا این دو تا درس دو تا روز مختلفه!  اونم صبح زود!!! نمیتونم با آقای جلالی هیز حرومزاده سرویس بردارم.


مدرک کارشناسی=> فقط برای نیمسال دوم رو انتخاب شهر کردم! کلا شد 2-3تا انتخاب!!! قبول نشم باباهه یه قرون پول کف دستم نمیزاره


حالا هم خالی کردن پشتم توسط سجاد!!!

دارم روانی میشم

مشکلات دارن لحم میکنن

کمرم داره خم میشه


مامی یه فال قهوه گرفته واسم

میگه درومده به یکی از آرزوهام میرسمو

توی دوماهگی حاملگی یکی از اطرافیانم یه نفر که اول اسمش س داره خبر خوبی بهم میده

یعنی سجاد رو میگه؟

اون که هیچ اطلاعی نداشته

آخه راجب دانشگامم یه چیزایی رو درست گفت!

آها راستی!!!

گفت یه نفر منو جادو کرده

شاید واسه اون بوده افسرده شده بودم به سجاد کم محلی میکردم!!!


نمیدونم

روانی شدم

یعنی میشه مشکل رانندگی و پروژه و کاردانیم حل شه؟


قربون مامان نازم بشم

اومده میبینه دارم گریه میکنم بهم دلداری میده

میگه کمکم میکنه

فداش بشم


فقط بهم میگه با خدا باش

همین انتظارو ازم داره فقط

خدایا شکرت سایه پدر مادرمو هیچوقت از بالاسرم کم نکن


خدایااااااااااااااااااااااااااا هرچی خودت صلاح میدونی همون بشه


امروز میعاد رو دیدم، اومده بود پارک ستارخان

موهاش بندتر شده بود

از سجاد بهش گفتم

بهم اس داد که از این به بعد با هرکی دوستی یا میخوای دوستشی واسه من تعریف نکن


خط قدیمیشه! با اسم بی لیاقت هنوز سیوه

هنوز رو حرفش هست که میگفت من بهش خیانت کردم!!!

ولی اصلا دیگه واسم مهم نیس اون چه فکری میکنه

همین که ببینم سلامته واسم خیلیه

بهم گفت ساده تر باشی قشنگ تری

چند دفه هم گفت بیا بریم صورتتو بشور

رژمم خودش به زور پاک کرد و گفت آهاااااان حالا خوب شدی!

گفت اعتناد به نفس نداری نه؟

گفتم نه ندارم!

خلاصه

سعی کردم بگیم بخندیم خوش گذشت!

rt50...
ما را در سایت rt50 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arash ababa بازدید : 186 تاريخ : يکشنبه 28 مهر 1392 ساعت: 0:27