<no title>

ساخت وبلاگ

توی این یک هفته ای که مامان نبود، بعضی از افرادی که در جریان بودن خیلی تلاش کردن من متوجه این تنهایی نشم... یکی از آدمهایی که خیلی مهربونی کرد و خواست که من زیاد بهم سخت نگذره، همسایه روبروییمون بود. یعنی من عاشق این خانم و آقا هستم. فرهنگ و اخلاق و این چیزها همه به کنار، این نگرانی های مادرانه ای که به خرج دادن واقعا توی این روزها عجیب و قابل تقدیره...

شما فرض کن سر ظهر داری سلانه سلانه میری که نهار بخوری، یکدفعه در میزنن و با یک سینی غذا جلوی در ظاهر میشن... تازه امروز گفتن: ببخشید دیر کردم...

آخه من به این آدمهای مهربون چی بگم...

 



[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...] rt50...
ما را در سایت rt50 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arash ababa بازدید : 231 تاريخ : يکشنبه 28 مهر 1392 ساعت: 1:35