معرفی کتاب: سه تار

ساخت وبلاگ

نام کتاب: سه تار

نویسنده: جلال آل احمد

با توجه به برخی منابع به طور کلی،  نثر جلال آل احمد نثری است شتابزده، کوتاه، تاثیر گذار و در نهایت کوتاهی و ایجاز،  آل احمد در شکستن برخی از سنت های ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کم نظیر داشت و این ویژگی در نامه های او به اوج می رسد.

کتاب سه تار شامل 13 داستان کوتاه با نام های سه تار، بچه مردم، وسواس، لاک صورتی، وداع، زندگی که گریخت، آفتاب لب بوم، گناه، نزدیک مرزون آباد، دهن کجی، آرزوی قدرت، اختلاف حساب، الگمارک و المعکوس با موضوعات مختلف است. به نظر من ( غیر تخصصی) بزرگترین ویژگی که داستانهای کوتاه دارند این است که اجازه بروز خلاقیت و دخل و تصرف به خواننده را در داستان می دهد به طوری که او، خود میتواند به هر شکل داستان را پرورش دهد. این ویژگی نیز برای این کتاب کاملا مشهود است. از دیگر ویژگی های این کتاب نوشتن دقیق و واضح احساسات شخصیت های داستان است که در حین خواندن کاملا درک میشود.

در اینجا من گزیده ای از سه داستان که برای خودم جالب بود و گذاشتم.

سه تار

جوانی که از دوره کودکی مدرسه را رها کرده و با کرایه یک سه تار به کار نواختن روی می آورد و اینک با زحمت و تلاش سه تاری برای خود می خرد، از اینکه توانسته بعد سالها به آرزوی خود برسد و فارغ از هر گونه دلواپسی با شور هیجان تار بنوازد بسیار خوشحال است و به شکرانه این نعمت  همراه با سه تار به مسجد می رود اما نوجوان دست فروشی جلوی در مسجد مانع از ورود او میشود...

دهن کجی

مرد جوانی که  به تازگی یک خانه در طبقه سوم آپارتمان  کرایه کرده و خوشحال از اینکه اعضای آن ساختمان  حس خوب و سکوت و آرامش را که او به دنبالش میگشت به او هدیه می دهند به دلیل وجود یک پارکینگ ماشین در رو به روی آرپارتمانش،  صدای رفت و آمد ماشین ها و راننده ها،  خواب شبانه اش مختل می شود و این موضوع به شدت او را عصبانی میکند تا سر انجام یک شب تصمیم به تلافی میگیرد...

الگمارک والمعکوس

مسافر جوانی در فصل تابستان از تهران به عراق مسافرت میکند . در میان غریبی، نا مفهومی کلمات و گرمای طاقت فرسای عراق با پسر بچه سیگار فروش ایرانی آشنا می شود. از این  که در آن غربت همزبانی پیدا کرده بسیار خوشحال است. دراین میان اداره گمرک عراق برای ورود برخی  وسایل ناچیز از او پول میخواهند ، پسر بچه برای تبدیل پولش به  او کمک میکند، در این همراهی کوتاه او متوجه میشود که پسر بچه 2 سال قبل به همراه مادر از مازندران به عراق آمده و آنجا مادرش را گم میکند. مسافر جوان به او قول میدهد که او را به ایران بازگرداند اما بعد از اینکه با عصبانیت ناشی از جر و بحث با مامور گمرک از اداره گمرک بیرون می آید پسر بچه را فراموش کرده و به سرعت سوار بر تاکسی میشود و سفر خویش را با پشیمانی حاصل از این فراموشی ادامه میدهد... 

rt50...
ما را در سایت rt50 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arash ababa بازدید : 369 تاريخ : يکشنبه 28 مهر 1392 ساعت: 13:13