کفش آهنی

ساخت وبلاگ

من دیگه خسته شدم بس که چشام خیسِ و نَم
خوب ببینم و بفهمم و بازم چیزی نگم...

من دیگه بریدم از بس که شکستم از خودی
توی آینه خیره شم بگم به چشمام چی شدی

خستم از حرفای خوب و بی سر و ته ، بی ثمر
حسرت یه عمر رفته عقده های تازه تر

متنفرم از آدمای بی مغز و شلوغ
از کتابای با اسمای قشنگ متن دروغ

دیگه نوبت توئه خسته شی دنیا ؛ بشکنی
این بار ایستادم تا آخرش با کفش آهنی

بات می جنگم که نگی ترسیده بود پیاده شد
بس که پشت پا زدی گذشتن از تو ساده شد

همه از عشق میگن و باز آبروشو میبرن
عقل کل نشون میدن از خودشون بی خبرن

مد شده حرفای پوچ و گنده و بی سر و دست
بگو تا کی این نمایشو باید دید و نشست

وقتی حتی نمیخوای بازی کنی بازیت میدن
حتی میخوای خودتم که باشی نمیذارن

همه میخوان اونی باشی که خیالشون میخواد
من دیگه داره از این بازی سیرک بدم میاد


دیگه نوبت توئه خسته شی دنیا ؛ بشکنی
این بار ایستادم تا آخرش با کفش آهنی

بات می جنگم که نگی ترسیده بود پیاده شد
بس که پشت پا زدی گذشتن از تو ساده شد

هر چقدر راه اومدیم زانو زدیم بازم بسه
هر چقدر خُرد شدیمو دم نزدیم بازم بسه

عاشق و عارف و درویش و من و ما و خدا
روبروت وایمیسیم و با هم میخونیم هم صدا

دیگه نوبت توئه خسته شی دنیا ؛ بشکنی
این بار ایستادم تا آخرش با کفش آهنی

بات می جنگم که نگی ترسیده بود پیاده شد
بس که پشت پا زدی گذشتن از تو ساده شد

آهنگ کفش آهنی رضا صادقی
rt50...
ما را در سایت rt50 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arash ababa بازدید : 193 تاريخ : شنبه 27 مهر 1392 ساعت: 23:33