مثلا این میتواند برنامه شب های یکشنبه ات باشد

ساخت وبلاگ

مثلا از خواب که بیدار شده باشم هنگ نباشم که العان صبح است باید بروم دانشگاه ؟!یا العان شب است ؟گوشی را بر ندارم و به *140*1# اسمس ندهم که ببینم ساعت چند است ...

مثلا توی این گرگ و میش و دم غروب های پاییز با زنگ تو بیدار شوم که بگویی دم در ایستاده ام لباس بپوش که برویم دور بزنیم من هم از جایم بپرم مانتو را تنم کنم و با موهای باز شالم را سرم کنم و همینطوری پله ها رو یکی دوتا بیایم پایین،بعد فلشت را پر کرده باشی از اهنگ های محبوب من ،و سر هر اهنگ من با لبخند از تو تشکر کنم ، پنجره ماشین را کمی بدهم پایین و خنکای این فصل بخورد توی صورتم و تو از سمت خودت شییشه را بدهی بالا که مثلا  سرمامیخورم و  باز اخم کنی که لازم نکرده شیشه را بدهم پایین ! برایم سیب زمینی سرخ کرده بخری با کلی سس . اینقدر با هم راحت باشیم که مثلا خجالت نکشم که دست هایم سسی شد ،دور دهنم سسی شد و هی با معذبی سیب زمینی بخورم، اینقدر راحت باشم که با دست سیب زمینی بخورم نه با آن چنگال فکسنی پلاستیکیش !


rt50...
ما را در سایت rt50 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arash ababa بازدید : 205 تاريخ : شنبه 27 مهر 1392 ساعت: 23:59