مثلا از خواب که بیدار شده باشم هنگ نباشم که العان صبح است باید بروم دانشگاه ؟!یا العان شب است ؟گوشی را بر ندارم و به *140*1# اسمس ندهم که ببینم ساعت چند است ...
مثلا توی این گرگ و میش و دم غروب های پاییز با زنگ تو بیدار شوم که بگویی دم در ایستاده ام لباس بپوش که برویم دور بزنیم من هم از جایم بپرم مانتو را تنم کنم و با موهای باز شالم را سرم کنم و همینطوری پله ها رو یکی دوتا بیایم پایین،بعد فلشت را پر کرده باشی از اهنگ های محبوب من ،و سر هر اهنگ من با لبخند از تو تشکر کنم ، پنجره ماشین را کمی بدهم پایین و خنکای این فصل بخورد توی صورتم و تو از سمت خودت شییشه را بدهی بالا که مثلا سرمامیخورم و باز اخم کنی که لازم نکرده شیشه را بدهم پایین ! برایم سیب زمینی سرخ کرده بخری با کلی سس . اینقدر با هم راحت باشیم که مثلا خجالت نکشم که دست هایم سسی شد ،دور دهنم سسی شد و هی با معذبی سیب زمینی بخورم، اینقدر راحت باشم که با دست سیب زمینی بخورم نه با آن چنگال فکسنی پلاستیکیش !
برچسب : نویسنده : arash ababa بازدید : 205