کمی دلخوری

ساخت وبلاگ
حالا دقیقا تو همین زمانی که بنده دارم روز به روز گنده تر و شکم قلنبه تر می شم, شازده خان بعد سال ها تصمیم جدی برای لاغری گرفته و زده تو خط کم خوری و ورزش. شکمشو کوچیک کرده و داره حسابی خوش هیکل و خوش تیپ می شه! بر عکس من!!! خوب اصلا کارش درست نیست! باید این سیستم لاغری رو می ذاشت برای بعد که با هم لاغر شیم یا اصلا زودتر, قبل بارداری من شروع می کرد!



چند هفته هم هست که استخر ثبت نام کرده و بیشتر شب ها می ره شنا. حالا بماند که قرار بود استخر رفتنش باعث نشه شب ها دیر بیاد خونه و قول داده بود تا ساعت 8 , 8:30 برگرده اما بیشتر شب ها بعد از ساعت 10 میاد و منم حسابی دلخورم از این قضیه! دیشب در حالی که دیگه از منتظر موندن و نگاه کردن به ساعت کلافه شده بودم و می خواستم برم تنهایی شاممو بخورم در زد. رفتم لای درو باز کردم و گفتم:"شرمنده! من دیگه بعد از ساعت 10 شب کسی رو راه نمی دم. لطفا تشریف ببرید!!!" یه کیسه گرفت جلوم و گفت:"ببین رفتم برات انار خریدم!" گفتم:"چی؟! می خوای رشوه بدی؟! هیچ فرقی نمی کنه. قانون قانونه!!!" اما خوب ایشون بی توجه به قوانین تازه وضع شده بنده درو باز کرد و اومد تو! منم تا تونستم غر زدم و تکه انداختم! هر چند می دونم اثر چندانی نداره و شازده کار خودشو می کنه! تازه من فکر می کردم استخر رو یه ماهه ثبت نام کرده که دیشب فهمیدم نه خیر! برای سه ماه ثبت نام کرده! اونم با این وضعیت من! هر بار هم که غر می زنم, کلی تریپ مظلومیت برای من برمی داره که کارم زیاد شده و نمی رسم زودتر برم استخر و می خوام برم یه کم اعصابم راحت بشه و از این مدل صحبت ها! منم که دل رحم, سریع گوشام مخملی می شه و غر زدن رو رها می کنم! و البته که هر چی تلاش می کنم نمی تونم بهش بفهمونم که الان چه قدر به این که بیشتر کنارم باشه نیاز دارم...


rt50...
ما را در سایت rt50 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arash ababa بازدید : 191 تاريخ : يکشنبه 28 مهر 1392 ساعت: 1:08